معنی تله متر

حل جدول

تله متر

دورسنج

فرهنگ عمید

تله متر

ابزاری برای اندازه‌گیری کمیت‌هایی چون دما، رطوبت، فشار، و انتقال نتیجۀ آن از راه دور، دورسنج،

اصطلاحات سینمایی

بردیاب ، تله متر

نظام دید اپتیک برای کانونی کردن و اندازه گیری فاصله بین دوربین و سوژه. چنین سیستمی به ویژه برای فیلم برداری از هلیکوپتر یا فیلم برداری با دوربین های قطع کوچک به کار می رود.

فارسی به عربی

متر

متر

لغت نامه دهخدا

متر

متر. [م ِ] (فرانسوی، اِ) نوعی از اندازه ٔ طول که عبارت است ازیک چهل میلیون جزء از دایره ٔ نصف النهار و مساوی است به پانزده گره و سه ربع گره یعنی یک ربع گره از گزشاه که اندازه ٔ معمولی این زمان است کوتاه تر می باشد. (ناظم الاطباء). واحد طول در دستگاه متری است که به تخمین برابر با «یک چهل میلیونیم » نصف النهار زمین است. این واحد به سال 1889 م. در کنفرانس اوزان و مقادیر در پاریس اختیار شد. در اکتبر سال 1960 م. در کنفرانس دیگر تجدیدنظر شد و اندازه ٔ آن 1650763/73 برابر طول موج تابش حاصل از تغییر سطح انرژی بین 2p10، 5d5 ایزتوب کریپتون 8636Kr در خلأ انتخاب شد. هر 39/37 اینج یک متر است. (از فرهنگ اصطلاحات علمی). واحد اساسی اندازه گیری طول و معادل است با 1650763/73 طول موج تابش حاصل از تغییر میان سطوح 2p10 ,5d5 اتم کریپتون در خلأ. (از لاروس). متر در ابتدا به صورت یک ده میلیونیم ربع دایره ٔ نصف النهار زمین مار بر پاریس تعریف می شد. به علت تردیدهایی که در اندازه گیری محیط زمین پیدا شد، متر را بعد از آن با فاصله ٔ موجود میان دو خط موازی حک شده ٔبر روی میله ای از آلیاژ پلاتین و ایریدیوم مضبوط دردفتر بین المللی اوزان و مقادیر پاریس تعریف کردند که در درجه ٔ حرارت یخ در حال ذوب شدن نگاه داشته شده باشد. از روی این نمونه های دیگری ساخته و به کشورهای مختلف برده اند. در 1961 م. متر را چنین تعریف کردند: 1650763/73 برابر طول موج نور به رنگ نارنجی مایل به سرخ صادر شده از کریپتون 86. با این تعریف، اگر متررسمی گم شود، یافتن و ساختن دوباره ٔ آن آسان است.
- دسیمتر، یکدهم متر. دسیمتر مربع، یکصدم متر مربع و دسیمتر مکعب، یکهزارم متر مکعب.
- دکامتر؛ ده متر.
- سانتی متر، یکصدم متر. سانتی متر مربع، یک ده هزارم متر مربع و سانتی متر مکعب، برابر است با یک میلیونیم متر مکعب.
- کیلومتر، هزار متر.
- متر مربع، واحد سطح، و آن مساحت مربعی است که هر ضلعآن برابر با یک متر باشد.
- متر مکعب، واحد حجم و آن برابر با گنجایش مکعبی است که هر ضلع آن مساوی با یک متر باشد.
- میلیمتر، یک هزارم متر. میلیمتر مربع، یک میلیونیم متر مربع و میلیمتر مکعب برابر است با یک بیلیونیم متر مکعب.
- هکتومتر، صد متر.

متر. [م ُ ت ِرر] (ع ص) برنده. (از منتهی الارب). قطع کننده. (ناظم الاطباء).

متر. [م َ] (ع مص) سرگین انداختن. (آنندراج). سرگین انداختن و ریخ زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (تاج المصادر) (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دراز کشیدن رسن و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). کشیدن. (تاج المصادر). کشیدن ریسمان و مانند آن را. (ناظم الاطباء)، متر الحبل و نحوه. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || گائیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). جماع کردن با زن خود. (ناظم الاطباء)، متر المراءه؛ نکحها. (از ذیل اقرب الموارد). متر امرأته، جماع کرد با زن خود. (ناظم الاطباء). || انداختن. (منتهی الارب) (آنندراج).


تله

تله. [ت ِ ل َ / ل َ / ل ِ] (اِ) افزاری باشد حجامان را. (فرهنگ جهانگیری).

تله. [ت َل ْ ل َ / ل ِ] (اِ) پایه ٔ نردبان را گویند. (برهان). پایه ٔ نردبان و زینه پایه. (ناظم الاطباء). پایه ٔ نردبان را در برهان گفته همانا پله را تله خوانده اند. (انجمن آرا).

تله. [ت َ ل َ / ل ِ] (اِ) زر اندوخته. || پایه ٔ نردبان و زینه پایه. (ناظم الاطباء).

تله. [ت َ ل َ / ل ِ / ت َل ْ ل َ / ل ِ] (اِ) مطلق آنچه جانور در آن به قید درآید. (برهان) (از ناظم الاطباء). آنچه جانور در آن به قید درآید چه پرنده و چه درنده. (انجمن آرا). چیزی باشد به شکل قفس که بدان شکار جانوران کنند و آن غیر دام است و از اقسام آن یکی آن است که جانوری در قفس انداخته، به همان قفس جانور دیگرشکار کنند... (آنندراج). در ترکی بمعنی نوعی از دام صیادان طیور، از برهان و سراج و در مصطلحات نوشته که تله به فتحتین چیزی است که آن را به خاک پنهان کرده بدان جانوران را شکار کنند سوای دام و در چراغ هدایت بالفتح و تشدید و تخفیف، حلقه های موی دم اسپ که بدان طیور را شکار کنند. (غیاث اللغات). دام باشد از هر نوعی. (اوبهی). دام. (شرفنامه ٔ منیری). آلتی از چوب و طناب کرده برای بدام افتادن خرس و تشی و روباه و مانند آن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):
ز کیدش چنان ایمنی کاندرو
همی دانه بینی نبینی تله.
عنصری.
کرده پنداری گرد تله ای هروله ای
تا درافتاد به حلقش در مشکین تله ای.
منوچهری.
نه دام الا مدام سرخ پر کرده صراحیها
نه تله بلکه حجره ٔ خوش بساط اوکنده تا پله.
عسجدی.
چنانک آن حمدونه به گفتار روباه در تله افتاد. (سندبادنامه ص 47).
هم باز دولت تو به جنگ آوردش باز
آن دام دیده را که همی ترسد از تله.
اثیر اومانی.
نفس نفیس او نشود خاضع فلک
سیمرغ را کسی نفکنده ست در تله.
ابن یمین.
روح در کسوت آدم ز پی معرفت است
کرده اند این تله در خاک که عنقا گیرند.
عبدالرزاق فیاض (از آنندراج).
در شکار هزار علت و عیب
پیکرش تله ای بدست زمان.
ظهوری (ایضاً).
- به تله افتادن، گرفتار مشکل غیرمنتظره شدن. درگیر شدن با مشقتی پیش بینی نشده. به فریبی فریفته شدن.
- به تله انداختن، کسی را به فریب و زرق گرفتار ساختن.
- دم به تله ندادن، تسلیم نشدن. فریب کسی را نخوردن. خود را در ماجرایی ناشناخته و حساب نشده وارد نکردن.
- دم کسی را به تله انداختن، دم کسی را لای تله گذاشتن. کسی را باحیله و مکر و ظاهرآرایی تسلیم کردن. کسی را با فریب گرفتار کردن. کسی را ناخواسته در ماجرایی زیانبار درگیر کردن.
|| جایی که چاروا در آن بندند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا). || اتویی که بر جامه و امثال آن کشند. (برهان) (از ناظم الاطباء). || خریطه و جوال. || نره. || سنگ فسان. (ناظم الاطباء). || قطعه ٔ بزرگ از چیزی: یک تله برف. یک تله یخ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).

تله. [ت ُل ْ ل َ / ل ِ] (اِ) مسافتی مانند میدانی. در بعضی از لهجه های ایران مسافتی قلیل. در اصفهان و اطراف آن و در لهجه ٔ بختیاری یک تله راه، یک میدان. یک فرسنگ سبک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

عربی به فارسی

متر

متر , اندازه گیر , سنجنده , اندازه , وسیله اندازه گیری , مقیاس , میزان , کنتور , مصرف سنج , وزن شعر , نظم , سجع وقافیه , با متر اندازه گیری کردن , سنجیدن , اندازه گیری کردن , بصورت مسجع ومقفی در اوردن , شتاب , دستپاچگی , تسریع , بارش , ته نشینی

فرهنگ معین

متر

نواری باریک و درجه - بندی شده از فلز، پارچه یا جنس دیگر که برای اندازه گیری طول و عرض اشیاء استفاده می شود، واحد طول که تقریباً برابر است با یک چهل میلیونیم نصف النهار زمین، مربع واحد سطح و آن مربعی است به ضلع یک متر. [خوانش: (مِ) [فر.] (اِ.)]

گویش مازندرانی

تله

تله، دام، صدای تضرع آمیز برخی حیوانات اهلی به هنگام حمله...

معادل ابجد

تله متر

1075

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری